در دامن سبز و وسیع دره ی ساروق در شمال شهر تکاب و در جنوب شرقی دریاچه ی ارومیه بر بالای تپه ای، مجموعه ی تاریخی تخت سلیمان واقع شده که یکی از نمادهای باشکوه معماری ایرانی است.

این بنا در سال 1382 به عنوان چهارمین اثر باستانی کشور در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. در این منطقه نشانه ها و بقایای استقرار و تلاش انسان از هزاره ی نخست پیش از میلاد تا سده ی 11 هجری به چشم می خورد. هرچند اوج شکوه آن در دوره ی ساسانیان است.

یکی از سه آتشکده ی بزرگ ایران، آتشکده ی آذرگشنسب است که نماد اقتدار حکومت ساسانیان بوده و در شیز واقع است. نام آذرگشنسب در متون اوستایی، کتاب های تاریخ ایران قدیم و نوشته های مورخان یونانی، رومی و ارمنی بارها آمده است. در شاهنامه ی فردوسی نیز حدود 70 بار نام آتشکده آذرگشسب ذکر شده است.

ابودلف مسعر بن المهلهل در اواسط سده ی دهم میلادی این مکان را چنین توصیف می کند:
«… به دور شهر شیز حصاری کشیده شده است. در وسط شهر دریاچه ای قرار دارد که انسان به عمق آن نمی رود. اگر خاکش را با آب خیس کنیم فورا تبدیل به سنگ می شود و گیاهی در آن نمی روید. در آن جا آتشکده ای است که طبق نظر مردم اهمیت بسیار زیادی دارد. پدیده ی اعجاب انگیز این آتشکده آتشی است که از 700 سال پیش روشن نگه داشته شده و با این وجود خاکستری از آن به دست نمی آید. شهر را هرمز از آهک و سنگ بنا نهاد و نزدیک این بنا تالارهای تاج گذاری و بناهای شگفت انگیزی قرار داد. تخت از عاج و چوب ساج ساخته شده و سایبانی از نقره و طلا داشته است. بر بالای آن تاقی از طلا و لاجورد که آسمان را با منطقه البروج تصویر می کرده قرارداشته است. تخت از پشت، رو به صحرا و از جلو، رو به باغ و قابل چرخش بوده است. به طوری که می توانستی آن را در هر موقع از روز و سال در موقعیت مناسبی قرار دهی …»

ویژگی های طبیعی

تخت سلیمان بر روی تپه ای به شکل مخروطِ ناقص از رسوبات آهکی ساخته شده است. بر بالای این تپه دریاچه ای با عمق بیش از 60 متر و قطر حدود 100 متر قرار دارد. آب دریاچه توسط چشمه ای جوشان در کف آن تامین می شود و مملو از آهک و فاقد هرگونه موجود زنده است. دمای آن در زمستان و تابستان ثابت است. سطح آب دریاچه به وسیله ی دو جوی آب که یکی به سمت شمال و دیگری به سمت جنوب دریاچه جاری هستند، ثابت مانده است. مردم بومی به کانال جریان آب جنوبی که در زمان ساسانیان ایجاد شده اژدها می گویند. از دریاچه ی تخت سلیمان در متون بسیاری نام برده شده است. در بندهش گفته شده که از یک تپه ی کوچک کوه غرب تشکیل شده است این سخن یادآور این حقیقت است که تمام تپه آهکی تخت سلیمان توسط انباشت رسوبات چشمه ی آن در طی سالیان دراز ایجاد شده است.

در دست نویسی متعلق به سده ی چهارم میلادی در صومعه واتوپدی، افسانه ای در مورد این دریاچه روایت شده است:
«… چون پیش گویان و ستاره شناسان با تعبیر و تفسیر ستارگان به هرمز پادشاه ایران خبر تولد کودکی را می دهند که معجزه می کند و برای تغییر و تحول جهان تصمیماتی را اتخاذ می نماید او فرستاده ای را با روغن مقدس و کُندُر به بیت اللحم می فرستد. مریم مادر بچه به منظور سپاس کیسه ای از خاک مقدس پر می کند و به فرستاده می دهد تا آن را با خود به ایران بیاورد. هنگامی که فرستاده به نزدیکی محل تولد زرتشت می رسد ضعف بر او غلبه می کند و به ناچار خود را با آخرین نیرو به دریاچه ی معجزه دهنده می رساند. در آنجا کیسه را دفن کرده درمی گذرد. هرمز سه سال در انتظار فرستاده اش می ماند سپس کسانی را برای گرفتن خبر اعزام می کند. یکی از آنها به کنار دریاچه ی مقدس می رسد و کیسه کوچکی را می بیند که به شکلی مرموز از زیرزمین می درخشد، روز بعد بقایای جسد فرستاده را می یابد و تمام موضوع را به پادشاه گزارش می دهد. شاه پس از اطلاع از این واقعه در این محل آتشکده بزرگی بنا می کند …»

از طرفی دیگر درباره ی دریاچه گفته شده هر هزارسال یک بار باید باکره ای در آن استحمام کند و با قدرت زرتشت پسری به دنیا آورد که موبد موبدان شود. در گزارش های ارمنی سده ی هشتم میلادی هم درباره ی این دریاچه گفته شده که آب آن هفت آسیاب را به کار می انداخت.
حمدالله مستوفی نیز در سده ی چهارم هجری این سخن را تکرار می کند.

دوره های مختلف سکونت بر روی تخت

هخامنشیان

در آن زمان، تخت سلیمان دهکده ای کوچک با خانه هایی محقر از جنس خشت بوده که مردگان را در زیر کف آنها دفن می کردند.

ساسانیان

آتشکده ی آذرگشنسب یکی از سه آتشکده ی بسیار مهم ایران در زمان ساسانیان بود.
آذرگشنسب (آتش شاهی یا آتش سلحشوران) حافظ جنگجویان بوده و به عنوان نماد وحدت کشور از احترام والایی برخوردار بوده است. آن چنان که پادشاهان ساسانی پس از تاج گذاری از تیسفون پیاده به زیارت آن می رفتند و از غنایم جنگی خود هدایای بسیاری به آن تقدیم می کردند.
«آذرگشنسب» به معنی «آتش اسب نر است» و بر پایه ی افسانه های ایرانی دلیل نام گذاری این است که کیخسرو بهنگام گشودن بهمن دژ در نیم روز با تیرگی شبانه که دیوان با جادوی خود پدید آورده بودند روبرو شد. آنگاه آتشی بر یال اسب وی فرود آمد و جهان را دیگر باره روشن کرد و کیخسرو پس از پیروزی و گشودن بهمن دژ، به پاس این یاوری اهورایی، آتش فرود آمده را آنجا بنشاند و آن آتش و جایگاه به نام آتش اسب نر (گشسب یا گشنسب) نامیده شد.
هرچند بررسی های تاریخی، شروع به ساخت آتشکده را زمان پیروز اول ساسانی در اواسط سده ی پنجم میلادی نشان می دهند.

بنای نخستین از خشت ساخته شده است و طرح آن چنان کامل بوده که جایگاه بناهایی که بعدها در این مجموعه ساخته شد از ابتدا در نظر گرفته شده بوده است. در جریان قیام مزدکیان این مکان مورد بی توجهی و بی اعتباری قرار گرفت. اما پس از سرکوب قیام یک نوسازی همه جانبه آغاز شد و خسرو اول (خسرو انوشیروان) در سال 529 میلادی آتش شیز را از آتشکده ی شیز در شیز قدیم (احتمالا آبادی لیلان امروزی) به این مکان منتقل کرد و از آن پس این مکان که شیز نامیده شد [ تلفظ شیز به پهلوی گنزک است که این نام بر گرفته از دریاچه ی چیچست (ارومیه) می باشد ] نماد وحدت ملی و یکسان سازی دین کشوری گشت.
مصالح استفاده شده در بناهای این دوره ترکیبی از سنگ و خشت بوده است . در سال 627 میلادی و در زمان خسرو پرویز، در جریان لشکرکشی هراکلیوس امپراتور بیزانس آتشکده غارت و ویران شد. هرچند که برطبق گفته های ابودلف آتش آذرگشنسب تا سده ها پس از این تخریب هم چنان روشن ماند.

شیز که شهر اجرای آیین های مذهبی – حکومتی بوده حصاری عظیم از سنگ و ساروج به شکل بیضی با دو دروازه داشته است. حصار به 38 برج و راهرویی دفاعی جهت دسترسی به اتاقک این برج ها تجهیز شده بود. در زمان ساسانیان راه اصلی ورود به شیز دروازه ی شمالی بوده است.

نکته مبهم در معماری دروازه ها نحوه ی بسته شدن آن هاست؛ زیرا آنها فاقد هرگونه حایل برای در هستند هم چنین هیچ جایی برای پاشنه ی در، در آنجا به دست نیامده است. زائران پس از عبور از دروازه ی شمالی روبروی خود دیواری را می دیدند با ارک های نیم دایره ای که تمام تاسیسات داخلی را دربر می گرفت. این حصار داخلی چهار دروازه به خارج داشت و گذرگاهی تاق دار به این دیوار متصل بود که از راه این دالان بخش های مختلف داخلی با یکدیگر در ارتباط بودند.
پس از عبور از دروازه ی شمالی این حصار داخلی که به شکل یک اتاقک مستطیل شکل بوده زائران وارد حیاطی بزرگ می شدند که توسط سرسراهای ستون دار احاطه می شد.
در جنوب میان سرای (حیاط) یک ایوان قرار داشت که با عبور از آن زائر وارد بخش اصلی آتشکده شده و آن دالانی بود که آتشگاه را احاطه می کرد.
آتشگاه، چهارتاقی آجری بوده با سقفی گنبدی. زائر می توانست در دالان پشت نرده های باریکی بایستد و مراسم نیایش را مشاهده کند. در میانه ی کف چهارتاقی یک گود چهارگوش به عمق هشت ردیف آجر وجود داشت که محل قرار گرفتن آتشدان بود. هم چنین در این اتاق چهار سکو از سنگ ماسه جهت قراردادن برسم و نیز تعدادی میز یا نیمکت از آجر برای آماده کردن مخلفات مربوط به نوشابه ای که در مراسم نیایش نوشیده می شد وجود داشته است.
موبدان در کنار آتشدان دهان خود را می بستند تا آتش را با نفس خود آلوده نسازند و نیز دستکشی به دست می کردند تا چوب های از قبل تطهیر شده را که با انبر روی آتش قرار می دادند، آلوده نکنند.
این مراسم همراه با خواندن سرودهای اوستای کهن و متن هایی از تعالیم زرتشت بوده است. در جنوب دالان زائر می توانست از طریق ایوان جنوبی به کنار دریاچه راه پیدا کند.
دریاچه را تالارهای ستون دار دربرگرفته و فضایی مانند حیاط مسجد جامع اصفهان را ایجاد کرده بود که تصویر این بناسازی دور دریاچه را در حاشیه ی ظرف برنزی معروف ساسانی در موزه هنرهای اسلامی برلین می توان مشاهده کرد.
در شمال دریاچه، سه ایوان در شرق و غرب و مرکز وجود داشت که در جنوب آن احتمالا یک ایوان بوده ولی آثار آن از بین رفته است. گمان می رود تخت تاقدیس (تخت معروف خسرو پرویز) برحسب این که خورشید برای یک اقامت مطلوب در چه موقعیتی قرار داشته در یکی از این سه ایوان قرار می گرفته است.
در واقع برخلاف نوشته ی ابودلف، تخت قابل چرخش نبوده است بلکه با اسب به موقعیت مناسب برده می شده است. بناهای مجموعه ی شمال دریاچه به دو قسمت اصلی تقسیم می شدند که دالانی آنها را از هم جدا می کرد. بخش غربی این مجموعه یا آتشکده ی مغا، بجز بخش هایی که ذکر شد شامل این قسمت ها نیز بوده است :
چهارتاقی چلیپا مانند که به دالان دربرگیرنده ی چهارتاقی وصل بوده است. درباره آن دو حدس وجود دارد، یکی این که «یزشن گاه» یا محل نگهداری آتش زمانی که در معرض دید نیست بوده و دیگر آن که مکان مقدسی در ارتباط با پرستش آب بوده؛ زیرا که پرستش آتش رابطه ی نزدیکی با پرستش آناهیتا، ایزد آب داشته است.
در مرکز کف این چهارتاقی سکویی از آجر ساخته شده است. که هم می توان فرض کرد که در چهارگوشه ی آن آتشدان های سنگی قرارداشته و هم شباهت بسیاری با حوض دارد مخصوصا که درزهای آن رسوب گرفته اند. هرچند در سمت راست میان سرای ورودی مجموعه ی بزرگی از اتاق ها به دور یک فضای مرکزی مربع شکل قرار گرفته که احتمال بیشتری دارد که نیایشگاه آناهیتا بوده باشد.
فضای مرکزی این مجموعه، اتاقی دارای هشت ستون بزرگ است که توسط دالان پهن تاقداری پیرامون شده است.
در میان این فضا یک سکوی چهارگوش شکل وجود داشته و احتمال دیگری برای کاربرد این مجموعه داده می شود و کاربرد آن به عنوان انبار چوب های روشن نگهدارنده ی آتش مقدس در زمستان است.
در چارتاقی چلیپایی، اتاق هایی با رف (طاقچه) هایی در دیوارها دیده می شوند و احتمالا آنها خزانه های آتشکده بوده است؛ باغ هایی نیز وجود داشته است که از ترکه های درختان آن برسم تهیه می کرده اند.

ایلخانیان

هرچند آتش آذرگشنسب پس از شکست جنگ آورانش تا اوایل سده ی دهم میلادی هم چنان پابرجا و مورد احترام بود ولی تخت با سقوط ساسانیان اهمیت خود را از دست داد. عباسیان در کنار آتشکده یک محوطه ی مسکونی قدرتمند ایجاد کردند و به تدریج به تک تک بناهای آتشکده نیز رسوخ کردند. کاشی هایی از حکومت های مختلف پس از اسلام بر روی تخت به دست آمده است. این محوطه ی مسکونی چنان مستحکم بوده که در زمان سلجوقیان کاشی هایی را در این مکان می ساختند.
همچنین از دوران سلجوقی نشانه های مهاجرت شدید ترکان به این محل به دست آمده است. در زمان ایلخانیان این مکان «ستوریق» نامیده می شد و در سال 1270 میلادی به دستور ایلخان آباقاخان که مقرش در مراغه بود سکنه ی تخت رانده شدند و تخت تبدیل به اقامتگاه تابستانی ایلخان و محل کاخ شکار او شد.
در آن زمان هنوز بخشی از بناهای دوران ساسانی وجود داشت و با وجود تخریب زیاد آن چنان در خور توجه بودند که مالکان جدید این سرزمین تاسیسات خود را در موارد بسیاری کاملا منطبق بر معماری پیشین ساختند.
در این دوره در اصلی در جنوب تخت بود و فرد پس از گذشتن از دو میان سرای، که احتمالا محل زین کردن اسب ها بوده به ایوان جنوب دریاچه که به عنوان سرسرای ورودی استفاده می شد، می رسید. هر دو سوی ایوان جنوبی متصل به رواق های ساده ای بود. در غرب دریاچه در پشت رواق ها ردیفی از اتاق های عریض قرار داشتند که نخستین آنها یک بنای چهار ایوانی بود؛ یک میان سرای چهرگوش شکل که در هر سمت آن یک ایوان و در گوشه هایش اتاق های جانبی قرار داشته است. چهار ایوانی که موثر از معماری سلجوقی است شکل کلی بناهای ساخته شده در آن دوران بر روی تخت است.

دیوارهای چهارایوانی روی تخت، بیشتر به گچ کاری و کاشی کاری مزین بوده و کف آنها سنگفرش شده است. جالب ترین بنای غرب دریاچه، بنایی 12 گوش با سقفی گنبدی شکل است که تنها راه ورودی آن سمت جنوب و از داخل یک راهرو بوده است. این بنا احتمالا حرم سرای ایلخان مسیحی بوده که از طریق رواق ها به ایوان غربی راه داشته است. ایوان غربی ایلخانی در گوشه ی شمال غربی دریاچه بر روی ایوان غربی ساسانی بنا شده است، اما این بار بسیار مرتفع تر با سه تاق بر بالای هم.
این مکان محل سکونت ایلخان بوده است. در دو طرف ایوان مکان هایی جهت نشستن ایلخان تعبیه شده که در آن قسمت ها کاشی های زرین فام با نقش اژدها و سیمرغ در رنگ های آبی و فیروزه ای دیده می شود.

در پشت ایوان تالار پهنی با سقفی از چوب بوده که از راه درهای کناری می توان به دو اتاق هشت گوش وارد شد. اتاق هشت گوش شمالی با کاشی کف پوش شده و در دور تا دور دیوارهای اتاق، نشیمن گاه هایی قرار داشته است. نشیمن گاه ها با کاشی تزیین و در بالای آنها گچ بری هایی منقوش، قرار داشته و احتمالا اتاق نشیمن ایلخان بوده است.
در اتاق هشت گوش جنوبی، با استفاده از دیوارها و درهای داخلی اتاق های کوچکی ساخته که احتمالا اتاق خواب بودند. تزیینات این اتاق بسیار پرمعنا و حتا در گچ کاری ها از اشعار فارسی استفاده شده است.

سمت جنوبی ایوان پلکان مارپیچی بوده که با استفاده از آن به طبقه ی دوم کاخ می رفتند. طبقه ی دوم از دو سمت به سوی دریاچه باز می شده و محل مطلوب بادخیزی را برای نشستن عرضه می کرده است. در پشت بناهای غرب دریاچه، به صورتی کاملا مجزا یک بنای چهارگوش با سقفی گنبدی از چوب قرار داشته که مورد استفاده این بنا معلوم نیست.
از بناهای شمال دریاچه در دوران ساسانی تنها اتاق آتشگاه باقی مانده اما با این وجود می توان گفت که معماری بناهای این قسمت زیر تاثیر بسیار معماری ساسانی بوده است. اتاق آتشگاه در این زمان با استفاده از تاق های بر روی هم تبدیل به بنایی دو طبقه شده، که طبقه ی بالایی آن احتمالا تالار رسمی بارعام بوده و پلکان اصلی آن در محور ایوان قرار گرفته بوده است.
فضای داخل ایوان متصل به تالار بارعام با استفاده از سقفی چوبین، هم سطح با سقف طبقه ی نخست قرار گرفته و از اتاق پشت آن، محل دلباز بلندی مشرف بر دریاچه ایجاد شده است. به دو طرف ایوان رواق هایی متصل بوده و پشت رواق های شرقی بنایی به همان شکل بناهای روی تخت وجود دارد.
درشرق ایوان شمالی یک آرامگاه مربوط به پیش از ایلخان قرار دارد. به جز تاسیسات گفته شده در شمال شرقی آتشکده، کارگاه های پخت سفال قرار داشتند که قسمت اعظم کاشی های استفاده شده در بناها و ظروف سفالی بدون لعاب را تولید می کردند. در کارگاه ها انواع مختلف اجاق و کوره وجود داشته یک نوع خاص کوره که نمونه هایی از آن در این جا به دست آمده کوره ای است که بین مخزن آتش و مخزن پخت آن دریچه معمول برای انتقال حرارت وجود نداشته بلکه حرارت از مخزن آتش به وسیله پنج دهانه ی تاقدار به کانال دایره شکلی هدایت می شده و از آنجا به مخزن پخت جریان می یافته. بدین ترتیب سفالینه های نقاشی شده با دود تماس پیدا نمی کردند. در مخزن پخت با استفاده از استوانه هایی از گل رس طبقاتی برای چیدن ظروف آماده برای پخت ایجاد شده است.

پس از مرگ آباقاخان، بناهاى کاخ شکار مجموعه تخریب و بلافاصله در اواخر همان دوره در اطراف دروازه ی شمالى تخت سلیمان شهرکى با بناهاى عام المنفعه هم چون بازار، مسجد، حمام، کارگاه هاى صنعتى و حتا تعدادى منازل مسکونى و در قسمت بیرونى نیز قبرستان ساکنان شهرک مذکور شکل گرفت. پس از صفویه این مکان خالی از سکنه می شود و اهالی بومی که اطلاعی از تاریخ آن نداشتند به تصور آن که این شکوه و جلال تنها می تواند متعلق به حضرت سلیمان باشد نام تخت سلیمان را بر روی آن نهادند و خود را موظف به حفاظت و مراقبت از این جایگاه مقدس کردند.

سکونت گاه موبدان

در بخش شرقی بناهای شمال دریاچه، مجموعه ای قرار دارد که به احتمال زیاد همان کاخ افسانه ای پادشاه است که ابودلف به زیبایی آن را توصیف کرده است. از کنار تاق نماهای کنار دریاچه می توان وارد تالارهای ستون دار کاخ شد، نخست تالار ستون های چهارگوش است. در بخش انتهایی این تالار اجاق هایی بوده و پس از آنها دیواری که آن سویش تالار ستون دار دیگری با ستون های گرد قرار داشته است، در بخش غربی این تالار سه محراب آتش و در بخش شرقی آن آب روها و حوضچه هایی جهت به جای آوردن آیین هایی خاص قرار داشته است.
این تالار از طریق چند سرسرا به اتاق چلیپا مانندی با سقف گنبدی وصل می شود که در واقع پرستش گاه شاه بوده و در وسط آن آتشدان و محراب آتش قرار داشته است. به جز قسمت های ذکر شده، این مجموعه دارای یک سالن غذاخوری، آشپزخانه، میان سرای و سرویس هایی بوده است. از طریق دری کوچک می توان وارد دالان متصل به آتشکده ی اصلی یا آتشکده مغان شد. در این مجموعه با ورودی ای به شکل تاق نصرت، می توان به خارج حصار داخلی یعنی ایوان غربی متصل شد.
ایوان غربی یا ایوان خسرو که امروزه به عنوان شاخص و نماد این مجموعه تلقی می شود، ایوان بلند و شکوه مندی است که معماری ساسانی آن از سنگ حجاری شده و سقف آن از خشت است. اتاق های جانبی درازی داشته و محل جلوس پادشاه بوده است. جالب آن که بقایای از دهکده ای هخامنشی بر روی تخت در زیر بقایای کاخ به دست آمده است.